یه روز،وقتی هیزم شکن مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود،تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه میکنی؟
هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت:
آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد: نه .
فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقرهای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: نه.
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟
جواب داد: آری.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه میرفت، زنش افتاد توی آب.
هیزم شکن داشت گریه میکرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه میکنی؟
هیزم شکن جواب داد «فرشته، زنم افتاده توی آب.»
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟
هیزم شکن فریاد زد: بله، خودشه!
فرشته عصبانی شد: «تو تقلب کردی، این نامردیه»
هیزم شکن جواب داد: اوه، فرشته عزیز، منو ببخش، سوء تفاهم شده! میدوونی، اگه به جنیفر لوپز «نه» میگفتم، تو میرفتی و با «کاترین زتا جونز» میاومدی و بعدش هم با «آنجلیا جولی» و در آخر تو میرفتی و با زن خودم میاومدی و به خاطر صداقت من، تو همهشون رو به من میدادی.
اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری چندتا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم: آره!!!!!!!
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]