سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----106349---
بازدید امروز: ----37-----
بازدید دیروز: ----6-----
کانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشکی فسا

 

نویسنده: عاطفه معافیان
جمعه 86/10/28 ساعت 1:29 صبح

یه روز،وقتی هیزم شکن مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود،تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می‌کنی؟

هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت:

آیا این تبر توست؟ هیزم شکن جواب داد: نه .

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره‌ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟

دوباره، هیزم شکن جواب داد: نه.

فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟

جواب داد: آری.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.

یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می‌رفت، زنش افتاد توی آب.

هیزم شکن داشت گریه می‌کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می‌کنی؟

هیزم شکن جواب داد «فرشته، زنم افتاده توی آب

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟

هیزم شکن فریاد زد: بله،‌ خودشه!

فرشته عصبانی شد: «تو تقلب کردی، این نامردیه»

هیزم شکن جواب داد: اوه، فرشته عزیز، منو ببخش، سوء تفاهم شده! میدوونی، اگه به جنیفر لوپز «نه» میگفتم، تو میرفتی و با «کاترین زتا جونز» می‌اومدی و بعدش هم با «آنجلیا جولی» و در آخر تو میرفتی و با زن خودم می‌اومدی و به خاطر صداقت من، تو همه‌شون رو به من می‌دادی.

اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری چندتا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم: آره!!!!!!!


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ...
    من یا تو؟
    سکه دوستی!
    بیهوده!
    یاد
    بهار!
    ذهن پنجره!
    !
    تیغ زمانه!
    !!!
    !
    بی صدا
    سر در گریبان!
    از جنس خودم!
    فصل کشتار!
    [همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •