سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----106326---
بازدید امروز: ----14-----
بازدید دیروز: ----6-----
کانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشکی فسا

 

نویسنده: عاطفه معافیان
شنبه 86/12/25 ساعت 2:59 عصر

یکی بود یکی نبود

جز خدا هیچی نبود

زیر این طاق کبود نه ستاره نه سرود

عمو صحرا تپلی

با دو تا لپ گلی

پا و دستش کوچولو

ریش و روحش

دو قلو

چپقش خالی و سرد

دلکش دریای درد

در باغو بسته بود

دم باغ نشسته بود

عمو صحرا پسرات کو ؟

لب دریان پسرام

دخترای ننه دریا رو خاطر خوان پسرام

طفلیا تنگ غلاغپر،پاکشون

خسته و مرده میان 

از سر مزرعه شون

تنشون خسته ی کار

دلشون مرده ی زار

دساشون پنبه ترک

لباساشون نمدک

پاهاشون لخت و پتی

کج کلاشون نمدی

می شینن با دل تنگ

لب دریا سر سنگ.

طفلیا شب تا سحر گریه کنون

خواب و از چشم به در دوختشون

پس میرونن

توی دریای نمور می ریزن اشکای شور

می خونن

آخ که چه دل سوز و چه دل دوز می خونن

دخترای ننه دریا

کومه مون سرد و سیاس

چش امیدمون اول به خدا

بعد به شماس

کورهها سرد شدن

سبزه ها زرد شدن

خندهها درد شدن

از سر تپه شبا

شیحه ی اسبای گاری نمیاد

از دل بیشه غروب چهچه سار و قناری نمیاد

دیگه از شهر سرود

تک سواری نمیاد

دیگه مهتاب نمیاد

کرم شب تاب نمیاد

برکت از کومه مون رفت

رستم از شاهنومه رفت.


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ...
    من یا تو؟
    سکه دوستی!
    بیهوده!
    یاد
    بهار!
    ذهن پنجره!
    !
    تیغ زمانه!
    !!!
    !
    بی صدا
    سر در گریبان!
    از جنس خودم!
    فصل کشتار!
    [همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •