سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کل بازدیدها:----106352---
بازدید امروز: ----40-----
بازدید دیروز: ----6-----
کانون شعر و ادب دانشگاه علوم پزشکی فسا

 

نویسنده: عاطفه معافیان
پنج شنبه 86/11/18 ساعت 5:56 عصر

اول از  همه بگم این شعر رو از وبلاگه یکی از دوستام ذزذیم (( البته اجازه گرفتم !‏))

 

خسته شدم از لبخند
و این که نیش‌ام
مدام باز باشد
در جواب سلام لبخند بزنم
به روی خانم فلانی
لبخند بزنم
به بقال بگویم:
دست شما درد نکند
و لبخند بزنم
به مدیرم بگویم چشم
و لبخند بزنم
به زن غرغرو و بداخلاق همسایه
که هر بار به بهانه‌های واهی
به در خانه‌ام می‌آید
تا لٌنده‌ای بدهد
لبخند بزنم
کارم به جایی رسیده که حتی
مجبورم
با تلفن هم که حرف می‌زنم
لبخند بزنم!
لبم ترک خورده
دهانم درد می‌کند
و فکم تیر می‌کشد
بس که ناچارم
لبخند بزنم
این روزها
طوری شده
که خندانک‌های یاهو
امتداد لبخندم شده
و هر بار که قلب‌ام پاره پاره می‌شود
با خندانکی
لبخند می‌زنم
آهای!
انسان‌های خوش‌برخورد مودب مهربان!
مرا معاف کنید

من این روزها
لبخندم درد می‌کند


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • ...
    من یا تو؟
    سکه دوستی!
    بیهوده!
    یاد
    بهار!
    ذهن پنجره!
    !
    تیغ زمانه!
    !!!
    !
    بی صدا
    سر در گریبان!
    از جنس خودم!
    فصل کشتار!
    [همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • مطالب بایگانی شده

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  •