شعرم نمی آید!
می خواهم ترسیمت کنم
مانند هزار نقاشی که کشیده ام
بارها
و بعد؛
پاره ات کنم
مثل گذشته ها میان کاغذ پاره های
دفترچه ی نقاشی ام!
شاید اینگونه فراموشت کنم
مانند صورت هایی که
می کشم و پاره می کنم!
شعرم نمی اید!
خیال کشیدن هست ،
فرصت پاره کردن نیست!..
.می ترسم!
می ترسم بر دیوار قلبم جا بمانی
و سالها حسرت پاره کردن؛
مداد طراحی ام شود
بی آنکه
فراموش شده باشی!
ستاره سروده شده در مهر 87