دل من آتشی دارد به جانش
تنم خون می چکد از استخوانش
و چشمانم پر است از خواهشی که
نمی آید دهانم بر زبانش
دل ِ من نرده بان می بندد از عشق
و پل می سازد اندر لامکانش
تن ِ تو شبنمی نازک تر از گل
که بالا می رود از نرده بانش
چکیده بر دلم هر شبنم تو
و خامش می شود آتش به آبش
تو پایین میروی از پیچک عشق
و تنها میشود دل در خیالش
دلِ من می شود یک قطره ی اشک
که با خون می چکد از دیدگانش
و می گوید به دیدارش بیایی
به چشمانی که کردی ناتوانش
نمی بیند تو را با چشم ِ تاریک
بیا آهسته یک ساعت به خوابش!
ستاره
سروده شده در 26/05/1386
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]