این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته است
موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ای است
بعد از این در جام دریا ، ماه کامل ریخته است
مرگ حق دارد که از ما روی برگردانده است
زندگی در کام ما مرگ هلاهل ریخته
هر چه دام افکندم ، آهوها گریزان تر شدند
حال ، صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می گذارم دامنی دل ریخته
عارفی از نیمه راه تحیر بازگشت
گفت : خون عاشقان منزل به منزل ریخته
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]