میشود آیا ...؟
چشم من در انتظارت ایستاده است
انگار که آیی و خبری در راه است
دل من به امید دیدنت زنده است
بیا که حرفها در این گنجینه مانده است
میشود آیا بیایی و رها شود
بغض چند ساله که در گلو مانده است
میخواه صدایت کنم با تمام وجود
عقده ای است که سالها بر دلم مانده است
بیا تا رها شوم ز بند این ایام
که تنها جرعه ای ز صبرم در توشه ام مانده است
( شعر از حقیر )
در ضمن اگه منظورتون جواد جان ورود سر زده بنده است من از شما عذر میخوام ، لطف بزرگ سر کار خانم معافیان بود ...
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]