سلام دختر عمه ي عزيزم
يک روز دروغ به حقيقت گفت مياي بريم دريا شنا کنيم؟ حقيقته ساده و زود باور پذيرفت. آنها کنار دريا رفتند. حقيقت تا لباس هايش را در آورد دروغ آن ها را دزديد و فرار کرد. از آن به بعد حقيقت عريان و زشت است, ولي دروغ در لباس حقيقت زيباست
منم مثل خودت شاعر شدما!
خيلي دوستت دارم
موفق باشي هاله جونم.
براي ان کس که ايمان دارد نا ممکن وجود ندارد
سلام . به وبلاگ خودتون خوش اومديد .
مطلب قشنگي بود