نه از قبیله ابرم نه از تبار کویرم
که بی بهانه بگریم و بی ترانه بمیرم
دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم که از نسیم و پرنده سراغی از تو بگیرم
من ان گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی ابی
ولی با خفت و خاری پی شبنم نمی گردم
نه وصلت دیده بودم کاشکی ای گل نه هجرانت
که جانم در جوانی سوخت ای جانم به قربانت
تحمل گفتی و من هم که کردم سال ها اما
چقدر اخر تحمل بلکه یادت رفته پیمانت
برای رفتنمان دستی تکان داد و خود در میان سایه ها پنهان شد .......
خداحافظ از همتون .
هم قسم ! کجای این فاصله ای؟
تو کدوم سطر همین دل گله ای؟
نگو چش براه خورشیدی هنوز
آخ !چه طاقتی!عجب حوصله ای!
...
من یا تو؟
سکه دوستی!
بیهوده!
یاد
بهار!
ذهن پنجره!
!
تیغ زمانه!
!!!
!
بی صدا
سر در گریبان!
از جنس خودم!
فصل کشتار!
[همه عناوین(324)][عناوین آرشیوشده]